زندگی

هراس های بیهوده  ، تابوده همین بوده

فرزندهای مشروع، شرع ،قانون وتباهی ،پوچی،بیهودگی

وعمرمیرسد به سی،پنجاه،هفتاد

وحاصل چندین فرزندوچندین نواده   واین است زمانت زندگی.

گوسفندهای آبادی بالا،چه فرق دارد آبادی پایین،

چوپان ها سرمست،مغرور،سرشیرهست پنیرهست وماست های ترشیده

وگه گاهی گرگ های دریده

ودرهر جشنی ودر هر عزایی سری بریده.

من رفتم،میروم جایز نیست.  من رفتم و حدیث گفتم؛

چوپان به ازگوسفند، آزادی به ازبند؛

چه بالبخند چه بی لبخند،    

                                      آزادی به ازبند....

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد